خلاصه انگلیسی
یک رستوران دار میانسال تمایل دارد که اوقاتی از روز را با بی خبالی سپری کند , او متوجه می شود که آپارتمان مادرش تمام بعد ازظهرها خالی ست. و چندین روز را با بی خیالی طی می کند؛ اما در ادامه متوجه می شود که این کار پیچیده تر از آن است که به نظر می رسد.
سوالی دارید ؟ با پشتیبانی ما در تلگرام تماس بگیرید